وقتی رفتار بقیه روت تاثیر بزاره اتفاق های بدی میوفته
نمونش عدم اعتماد به نفسه شاید نوشتن کمک کنه به این موضوع
نوشتن حرف هایی که به دیگران باید میزدی و نزدی به هر دلیلی :
یه وقتی اون افراد پدر و مادرت هستن و نمیتونی هر چیزی رو بهشون بگی یا با هر لحنی که میخوای بگی
ولی با نوشتن به آزاد ترین شکل ممکن این موضوع برطرف میشه یا حد اقل کمرنگ میشه خیلی زیاد
نوشتن رو باید امتحان کرد.
وقتی شروع میکنی از اول به فکر شکست خوردنی به فکر اینی که یه کاری کنی که برای اون ازت قدردانی بشه و به خودت بگی شکست نخوردی یا در موازات اون کار بگن اینم کار خوبی بوده
در حالی که خودت میدونی به پیروزی فکر نکردی به رقابت فکر نکردی
جایی میری برای کار و به این فکرمیکنی جدای تخصص با تعهد و کار زیاد خودتو اونجا جا بندازی چون قبول کردی تخصص لازم رو نداری
و همه اینها از اعتماد به خودت میاد
یاد بگیر به خودت اعتماد کنی شرایط رو ارزیابی کنی و بتونی در مواقع لازم رقابت کنی و کاری که بهت سپرده شده رو به درستی انجام بدی
وقتی زهن پیروز داشته باشی و قتی ذهن خلاق داشته باشی همیشه پلن دومی خواهی داشت ولی با قدرت به سمت برنده شدن میری
گاهی لیست کن پیروزی های قبلی زندگکیتو هرچند کوچیک هر چند از نظر خودت بی ارزش یا کم ارزش ولی لیست کن و گاهی بهشون مراجعه کن قطعا کمکت میکنه و بهت یاد میده هیچ انسانی برای باختن خلق نشده
این ماییم که با فعالیت منفی ذهن بازی های برنده رو هم میبازیم
ذهن قوی تر از این حرف هاست روش کار کن و یاد بگیر کاری کهانجامش میدی رو میتونی به بهترین شکل انجام بدی و برنده باشی
برنده بودن رو به مغزت یاد بده
خوب بودن ، درست بودن ...
وقتی یه مدتی روندی رو طی میکنیو سعی میکنی با نظم خاصی پیش بری ذهنت هم از بهم ریختگی نجات پیدا میکنه
اروم تر و با هدف تر پیش میری
و چون از مسیر خارج نمیشی نتایج بهتری هم میگیری
نظم شاید پایهای ترین و بهترین نکته برای موفقیت باشه
افکار منفی و عدم اعتماد به نفس خیلی چیزا رو خراب میکنه مسیری کهکاملا درست داری میری ، کاری که داری انجامش میدی و ...
گاهی شاید کارو خراب نکنه ولی حالو خراب میکنه . اذیت میشی مسیری کهداری میریو با حال بدی طی میکنی
افکار منفی به سادگی میتونن هر چیزی رو خراب کنن
عدم اعتماد به نفس اگر نفر اول باشی تبدیلت میکنهبه نفر آخر
حتی شاید نتونی از خط پایان رد بشی . باید راهی پیدا کرد برای مدیریت افکار منفی و تقویت اعتماد به نفس فکر میکنم خیلی تغییر ایجاد میکنه و البته یکی از چیزایی کهاعتماد به نفس میده داشتن مهارت بالاست.
افکار منفی تعطیل
اینکه بدونی هر رفتار و یا تصمیمی دلیلش چیه و از کجا میاد خیلی کمک میکنه که بتونی تصمیم های درست بگیری و از رفتار هایی کهنتیجه درستی ندارن جلوگیری کنی
اینم درسته که تغییر کلا باب میل ادم ها نیست اما تنها راهشون هست
گاهی با دونسته های خودت درگیری و فکر میکنی بلدی در حالی که شاید رفتارها و دانسته هات دقیقا همون مشکلات باشن و یا باعثشون باشن
وقتی تو مسیر یاد گرفتنی حداقل نظر و ایده ای جز نظر خودت رو میشنوی و میتونی روشون کار کنی بسنجی و احتمالا انجامشون بدی تا بهتر بشی
یادگرفتن چیز خوبیه و البته انگیزه برای یادگیری لازم
یادبگیر همیشه...
هر چی بیشتریاد بگیری اعتماد به نفس بیشتری خواهی داشت در نتیجه احتمال شکست هم کمتر میشه
گاهی احساس میکنی بلدی ولی وقتی قبول میکنی آموزش ببینی میفهمی خیلی چیز ها متفاوت تر از چیزی هستن که فکر میکردی
بررسی وضعیت بشدت کمک کنندش اموزش و بررسی روزانه یا تو بازه های زمانی مختلف کمک میکنه برای ادامه راه و از مسیر خارج نشدن
لطفا اسیر روزمرگی نشو و نظم کاری رو حفظ کن
تقریبا دارم سعی میکنم هر روز چیزایی که تو فکرم میگذره بنویسم
ولی امروز نمیشه نمیدونم چرا
فقط مثل همیشه بزرگترین معضل زندگی یعنی شغل تو ذهنمه میچرخه
که باز امثال چیمیشه
شرکت تا کی پا برجاس و....
و اینکه تا کی اصلا باید کارمند بود
گاهی که از مسیر خارج میشم خودم میفهمم دارم کار الکی انجام میدم میفهمم و حالم بد میشه
باید برگردم به مسیری که برایش سالها تلاش کردم
بازبینی چیزیه که همه نیاز دارن گاهی ادما باید خودشون و مسیری که درش هستند رو بازبینی کنن اگر بازبینی نکنی متوجه نمیشی کجایی و کجا داری میری
مثل خودم که وقتی یه پشت سرم نگاه میکنم میفهمم 6 ماه شده که از مسیر خارج شدم و باید اینو درستش کنم برای همین فعلا برنامه باز بینی هفتگی برای خودم گذاشتم
و هر جمعه کار هایی که تو هفته قبل کردمو بررسی میکنم تا انحراف از مسیرم کمتر بشه و زودتر جلوشو بگیرم
این کارو انجامش میدم تا زمانی که احساس کنم نیاز به بازه های زمانی بیشتری دارم
امروز شروع بازبینیه
وقتی به فضای امنی میرسم از اهداف قبلیم دست میکشم
امسال از فضایی دور شدم که سالها براش زحمت کشیدم
خیلی دور شدم
از کاری که سالها انجامش دادم و میونستم توش کاری از پیش ببرم ولی دور شدم به بهانه حاشیه امنی که در محیط کار جدید بدست اورده بودم .
این یه خودزنی بود . پروژه هام باید تمو م میشد که نشد و خیلی از مباحث رو رها کردم
باید امصال رو مرور کنم باید پیدا کنم چرا از اهداف دور میشم با اول ساحل امنی که پیدا میکنم
میدونم که خیلی کارا باید انجام بدم
خیلی راه ها باید برم
بیزنس خودمو باید استارت بزنم
اما چرا انجامشون نمیدم نمیدونم
این معما حل بشه فکنم دیگه بقیه مشکلات به واسطه این حل میشن
