هستم که هستم

سلام خوش آمدید

۱۷ مطلب در دی ۱۳۹۹ ثبت شده است

وقتی با اتفاق های کوچیک تمرکزت بهم میخوره و از مدار خارج میشی یعنی باید خیلی بیشتر وقت بزاری و روی اهدافت تمرکز بیشتری داشته باشی

بازه های کوتاه تری رو برای بازبینی برنامه هات در نظر بگیری

خروج از مدار نتیجه خوبی نداره 

اهدافتو فراموش نکن

  • ruby

وقتی بارها و بارها از مسیرت خارج شدی و مسائل دیگه نظرتو جلب کرده و دنبال انجام کارهای دیگه رفتی به نظرم باید در کوتاه مدت مسیر زندگیتو چک کنی انقدر این بازه رو کوتاه کنی که از مسیر خارج نشی 

باید انقدر زوم باشی روی کاری که میکنی که اتفاقی نتونه تمرکزت رو از بین ببره 

الویت بندی کارها و زندگی کمک کننده ترین موضوعه بعد از اولویت بندی باید زمانبندی بزاری 

اینجوری به اهدافت میرسی 

اما یادت باشه اهداف باید قابل دسترس باشن 

اهداف انقدر رویایی که نشه بهشون برسی فقط ناامیدی میاره 

دقت کن و روی هدفت متمرکز باش

  • ruby

تمام طول هفته کار میکنی ، تمام تعطیلات سرکاری وبعد از کار هم تنها وقت میگذرونی 

انقدر کارکردن نتیجش چیه؟ انقدر دنبال پول بودن نتیجش چیه؟ میدونی که نیاز داری با ادمها ارتباط داشته باشی و کسی رو کنار خودت داشته باشی

مگه ادمیزاد چقدر میتونه کار کنه ؟

زندگی یه شکل دیگس خرابش نکن

  • ruby

باید تصمیم گرفت از یه جایی به بعد باید بتونی خودت انتخاب کنی 

باید بدونی چی میخوای ، انقدر تصمیم غلط بگیری تا بفهمی از روی هیجان نمیشه زندگی رو پیش برد باید کمی منطق و مدیریت همراهش کرد 

شاید اتفاقی که افتاد شانسی بود برای بهتر تصمیم گرفتن 

ولی هر چیزی که بود خدارو شکر

  • ruby

کی تو این سن میتونه زبان یاد بگیره، کی وقتشو داره برنامه نویس بهتری بشه، من خیلی شلوغم زمان برای فلان هدفم ندارم ، بابام اگه .... تومن بهم پول داده بود الان کلی ... داشتم و.....

انقدر از این جملات تو ذهنمون هست انقدر رفتیم و نیمه راه برگشتیم ، انقدر جنگیدن یادنگرفتیم که تا به اولین مانع رسیدیم ترجیه دادیم زندگی بدون رویا رو انتخاب کنیم تا تبدیل رویا به واقعیت

دیروز بود که یه مروری روی روند کلاس زبانم میکردم و دیدم یک ماه گدشته هرچی درس دادن منفراموش کردم میخواستم بندازم گردن شلوغی و ... ولی واقعا عادلانه نبود .

خودم میدونم که حتی یک دقیقه هم براش وقت نذاشتم فقط رفتم سر کلاس و اومدم بیرون میخواستم کلاس دیشب رو کنسل کنم ولی به هر شکلی بود رفتم سر کلاس و به استاد گفتم دیگه درس جدید نده 

بیا مرور کنیم قبلی ها رو و منشروع کردم از ابتدا همه چیز رو نوشتن بعد از کلاس کمی تمرین کردم و الان هم تو راه همین کارو کردم 

بجنگیم برای رویا هامون لطفا.

  • ruby

باید سعی کرد انقدر به ادمها و افکارشون و رفتارشون حساس نبود 

یکم سخته ولی باید ادمهای اضافه رو از زندگی پاک کرد یا باید کنترلی روی خودت داشته باشی که تاثیر پذیریت از محیط و ادم های اطرافت کم و کمتر بشه 

فکر میکنم هر چقدر این موضوع بیشتر تحت کنترل خودت باشه اتفاق های بهتری میوفته 

 

  • ruby

خیلی چیزایی که در موردشون فکرمیکنیم و بیشتر اذیت کننده هستن واقعیتشون چیه؟

اصلا انقدر مهم هستن؟ یا ما با فکر کردن در موردشون بزرگشونمیکنیم و بهشون اهمیت بیش از حد میدیدم ؟

خیلی مهمه که بدونیم با افکارمون چیکار میکنیم دنبال چی میگردیم ، خیلی وقت ها مسائلی که دنبالشونیم هیچ کمکی نمیکنن ولی خوب فهمیدن همین موضوع خیلی مهمه.

گاهی شروع میکنیم به فکر کردن درمورد موضوعی و انقدر مارو بهم میریزه که انگار واقعا اتفاق افتاده یا وجود داره درحالی که هیچ خبری نیست و فقط این تفکرات منه 

گفتگو های درونی منه و درواقع خودم با خودم دارم میجنگم سر چی معلوم نیست 

امیدوارم بشه این افکار رو کنترل کرد

 

 

  • ruby