هستم که هستم

سلام خوش آمدید

وقتی به فضای امنی میرسم از اهداف قبلیم دست میکشم 

امسال از فضایی دور شدم که سالها براش زحمت کشیدم 

خیلی دور شدم 

از کاری که سالها انجامش دادم و میونستم توش کاری از پیش ببرم  ولی دور شدم به بهانه حاشیه امنی که در محیط کار جدید بدست اورده بودم .

این یه خودزنی بود . پروژه هام باید تمو م میشد که نشد و خیلی از مباحث رو رها کردم 

باید امصال رو مرور کنم باید پیدا کنم چرا از اهداف دور میشم با اول ساحل امنی که پیدا میکنم 

  • ruby

میدونم که خیلی کارا باید انجام بدم 

خیلی راه ها باید برم 

بیزنس خودمو باید استارت بزنم 

اما چرا انجامشون نمیدم نمیدونم 

این معما حل بشه فکنم دیگه بقیه مشکلات به واسطه این حل میشن

 

  • ruby

به هر چیزی میشه عادت کرد 

به سختی ، به مشکلات به بدبختی ، به تنبلی ، بیکاری و...

دارم عادت میکنم به اینکه بدون کار پول در بیارم و این عادی نیست و دائمی هم نیست یه جای کار میلنگه نمیشه همیشه اینطور بود 

هر وقت اینجوری میشه احساس خطر میکنم این جو امنیت نیست مشکلی داره و اون هم اینه که باعث میشه از تخصصم دور بشم و عادت کنم به کار نکردن 

 

  • ruby

خسته کنندس که همیشه به نگرانی ها فکر کنم 

شاید بهتره روی توانایی ها تمرکز داشته باشم قطعا اتفاق بعدی اتفاق بهتریه تو تمام این سالها هیچوقت آینده بدتر از گذشته نشده برام همیشهبهتر بوده پس هستم تا زمانی که اینجا برقرار باشه و بعد از اون هم قطعا کار بهتر با درامد بهتری رو پیگیری میکنم 

خسته کنندس فکر به اتفاق های بد اذیتم میکنه و من ادمی نیستم اینجوری بمونم

  • ruby

دیگه نگرانی ها کمتر شده استرس سال های قبل وجود نداره 

علتش یا اعتماد به زندگیه یا یهبی خیالی که دیگه ول کردی مهم نیست 

به نظر خودم اعتناد به زندگیه ، دیگه فهمیدی زندگی ولت نکرده اگر باز مجبور شدی تغییر کنی نمی میری زنده ای تغییر میکنی بیشتر یاد میگیری 

اروم تر زندگی میکنم حد اقل تلاشمو میکنم اروم تر باشم 

مهم ترین چیزی که نیاز دارم بازگشت به نظمه تا بتونم تو این به هم ریختگی دنیا راهمو درست برم 

مسیرو اشتباه نگیرم وقتی ذهنت در گیر هزاران اتفاق باشه و منظم نباشی قطعا اشتباه میری 

گاهی صبر کن اروم باش بیشتر فکر کن و بیشتر نظم رو رعایت کن تحت هیچ شرایطی عجله نکن 

اینجوری شاید زندگی بفهمه نمیتونه اذیتت کنه 

 

  • ruby

حس عجیبی دارن این شنبه ها 

واقعا انگار شروع دوبارن 

انگار انرژی دارن واقعا دوست داری بری جلو کار کنی و همه برنامه هایی که قبلا میگفتی از شنبه شروع میکنمو شروع کنی 

و البته دقیقا اینجاس که ادما از هم جدا میشن و دسته بندی 

ادمایی که قبلا شروع کردن و ادم هایی که شنبه براشون بهانس 

امروز شنبس و من میدونمو ادامه راه...

  • ruby

ذهنم شلوغه مثل همیشه 

هزرا تا فکر هزار تا داستان عجیب شده ادمای عجیبی میبینم و هر کدوم مقداری از ذهنمو میگیرن 

شاید باید یکم بی اعتنا تر بشم 

شاید باید کمتر ببینم 

دور بودن از خونه برام ارامش داره ولی وقتی خونه خودم نیست برام بلاتکلیفی میاره 

امیدوارم امثال برم جایی که ارامش نسبی برام داشته باشه 

و کسی که منتظرش هستم برسه دیر کرده انگار

  • ruby

هر وقت کاریو شروع میکنی یه مقاومتی وجود داره یا به قول بزرگی  " هر تغییری در ابتدا به مبارزه طلبیده میشود " 

 

عین واقعیته 

وقتی رژیم میگیری همون روز دعوت میشی به مهمونی یا بهترین رستوران ، وقتی پول میخوای جمع کنی یه وسیلت خراب میشه و....

باید ادامه داد هر جوری شده باید ادامه داد خودت هم میدونی راه دیگه ای نیست باید رفت جلو به تاخیر انداختنش فقط خودتو اذیت میکنه و یک مسیر رو باید بارها بری 

 

  • ruby

تایید دیگرا ن بشدت روی من تاثیر میزاره و اصلا اینو دوست ندارم 

حسشو دوست دارم اما این تاثیر پذیریو نه 

با اینکهنشون نمیدم اما وجود داره 

باید کنترلش کنم 

گاهی میگم شاید من برنامه نویس نیستم ولی یه چیزی ته دلم میگه اینجورینیست 

من  کارهای زیادی کردم و نباید دست کم بگیرمشون

تخصصم رو بیشتر میکنم و تمام تلاشمو میدونم تحلل گر و برنامه نویس بشدت خوب تری نسبت به قبل خواهم شد

  • ruby

امروز کلی فکر میکردم چرا ذهنم باید انقدر شلوغ باشه چرا باید انقدر درگیراین موارد باشم گاهی خیلی خستم میکنه 

باز به خاطر عقب انداختن کارها رسیدم به چندین ماه پیش و جایی که قبلا بودم و باید انجامش میدادم و ندادم 

درست نیست اینبار اخرین باره که برمیگردم به عقب

این سفر باید ادامه دار باشه 

  • ruby