دیگه وقتشه که محل زندگی رو تغییر بدم
امیدوارم بتونم خارج از ایران یه گوشه ای برم
تلاشمو دارم میکنم و سعی میکنم اتفاقی که دوست دارم بیوفته سخته ولی میشه مثل خیلی چیزای دیگه .
- ۰ نظر
- ۰۵ خرداد ۰۴ ، ۰۸:۰۶
دیگه وقتشه که محل زندگی رو تغییر بدم
امیدوارم بتونم خارج از ایران یه گوشه ای برم
تلاشمو دارم میکنم و سعی میکنم اتفاقی که دوست دارم بیوفته سخته ولی میشه مثل خیلی چیزای دیگه .
از یه جایی میفهمی که ممکنه تلخ بگذره ممکنه جذاب نباشه یا سخت باشه یا خیلی سخت باشه . ولی زندگیه و کاریش نمیشه کرد نه خوشیش دائمیه و نه تلخی ها.
اگر سر هر چالشی گیر کنی نگذری نپذیری و رها نکنی زندگی قطعا تلف میشه .
اوضاع بهتره
رفتار هایی بد زیادیرو گذاشتم کنار و دیگه انجامشون نمیدم
خیلی یهووی بدون هیچ برنامه ریزی و داستان خاصی تصمیم گرفتم و انجام دادم
گیج شدم واقعا
انقدر زندگی پر از چالش و اتفاق های متفاوته که واقعا برام عجیبه .
یک روز دعوا یک روز خوب معلوم نیست چی میشه انگار بحران سازی فقط تو ذهن من اتفاق میوفته . درواقع اصلا بحرانی نیست منم که فقط میجنگم با خودمو همه چیز .
فقط همه چیز عالی نمیشه از یک حدی بدتر و از یک حدی بهتر نمیشه
تغییراتش در یک بازه مشخصیه که نه خیلی من خوشحال میشم و نه خیلی خیلی ناراحت
نمیدونم اینم محئدودیت ذهنیه منه یا نه ولی اینکه خیلی خوشحال نمیشم برام عجیبه
توبیخ شدم
متهم شدم
و تمام خستگی و فشاری که روم بود چندین برابر شد
این روز هم مثل بقیه روزها میگذره
حتما فردا یه روز دیگس با تجربه ای که امروز بدست اوردم
نمی دونم چی میشه ولی رفتارم قطعا تغییر میکنه
باز به این نوشته رجوع میکنم و اون موقع این متن برام معنی بیشتری داره
...
بعد از اینکه اولین بار وارد دبی شدم تنها حسی که نداشتم حس غربت بود
باز هم داره همه چیز تکرار میشه و همون چیزایی که داشتیم دو سال پیش باهاش سرو کله میزدیم مجدد تکرار میشه
نمیفهمم چرا ولی انگار زمانو کشیدن عقب و برگشتم به دو سال قبل
هرچه پیش اید خوش آید
سال هاست که هر وقت تو شرایطی قرار میگیرم خودم انقدر بهش فکر میکنم که تو ذهنم یه بحران درست میکنم. بیشتر خودم خودمو اذیت میکنم تا اون بحران .